تأثیر ویژگیهاي مدیریت صاحبکار بر اعتماد حسابرسان
چکیده
تحقیق حاضر عامل اعتماد را، به عنوان یک عامل زیربنایی در درك چگونگی شکل گیري، توسعه و تکامل روابطی که میان حسابرسان و مدیران شرکت وجود دارد، در 179 نفر از حسابرسان شاغل در مؤسسات عضو جامعه ي حسابداران رسمی در رده هاي سازمانی شریک یا مدیر، سرپرست ارشد، سرپرست و حسابرس ارشد بررسی می نماید. عوامل مختلفی می تواند بر اعتماد حسابرسان نسبت به مدیریت صاحبکار تأثیرگذار باشند که در مقاله حاضر ویژگیهاي مدیریت صاحبکار به عنوان طرف اعتماد شونده و یکی از ابعاد بسیار تأثیر گذار بر اعتماد، مورد بررسی قرار میگیرد. به منظور جمع آوري اطلاعات لازم براي انجام پژوهش، از پرسشنامه استفاده شده و از آنجایی که پرسشنامه استاندارد شدهاي براي انجام پژوهش وجود نداشت، پرسشنامه اي متناسب با ماهیت و موضوع پژوهش و بر اساس نتایج تحقیقات قبلی توسط پژوهشگران پژوهش حاضر طراحی گردید. به کمک این پرسشنامه نوع تأثیر (افزایش، کاهش یا بیتأثیر) و میزان اهمیت (خیلی کم، کم، متوسط، زیاد و خیلی زیاد) 18 مورد از ویژگیهاي مدیریت شرکت صاحبکار به عنوان طرف اعتماد شونده در 5 طبقه شامل توانایی مدیریت صاحبکار، خیرخواهی و نوع دوستی مدیریت صاحبکار، رعایت هنجارها و تعهد به ارزشهاي اخلاقی توسط مدیریت صاحبکار، مسئولیت پذیري و پاسخگویی مدیریت صاحبکار، و شهرت مدیریت صاحبکار مورد بررسی قرار گرفت. اطلاعات گردآوري شده، به کمک آزمون رتبه علامت دار ویلکاکسون و آزمون T- استیودنت تک نمونه اي تجزیه و تحلیل شد. نتایج تحقیق نشان می دهد که از دیدگاه حسابرسان رعایت هنجارها و تعهد به ارزشهاي اخلاقی، توانایی، مسئولیت پذیري و پاسخگویی مدیریت، و شهرت مدیریت صاحبکار (به ترتیب اولویت) بر اعتماد آنها به مدیریت صاحبکار تأثیر گذار می باشند.
مقدمه
سهامداران معمولاً تصمیم گیري را به مدیران و رهبرانی واگذار نموده که اطمینان دارند عملکرد شرکت را به نفع آنها مدیریت می نمایند. اما عدم تقارن اطلاعاتی در این روابط اغلب باعث می شود که سهامداران نتوانند مستقیماً عملکرد شرکت را بررسی نمایند. بنابراین، اکثر سهامداران (تا حدود زیادي) براي به دست آوردن اطلاعاتی در خصوص عملکرد و وضعیت شرکت، بر گزارشهاي مالی حسابرسی شده، اتکا می نمایند. حسابرسان نیز براي ارائه اظهارنظر در خصوص صورتهاي مالی از مدارك و شواهد ارائه شده توسط مدیریت به عنوان یک منبع اطلاعاتی استفاده میکنند. در این شرایط، رابطه میان آنها بر اساس میزان اطمینان و اتکا حسابرسان نسبت به مدیران شرکت و مدارك و شواهد ارائه شده توسط آنها شکل می گیرد. هر چند که طبق استانداردهاي پذیرفته شده حسابرسی، حسابرسان ملزم هستند فرایند حسابرسی را با تردید حرفهاي برنامه ریزي و اجرا نمایند (اعمال مراقبت حرفه اي)، باز هم حسابرس چاره اي جز این ندارد که به اطلاعات ارائه شده توسط مدیران اتکا نماید. بر این اساس، حسابرس باید براي انجام یک حسابرسی، با سطحی از اعتماد شروع کند. انتظار می رود که در طی دوره حسابرسی این سطح اعتماد رشد نموده و شاید رشد آن طی سالها ادامه یابد. از طرفی چنانچه اجازه داده شود که این اعتماد به میزان گسترده اي شکل گیرد، ممکن است تردید حرفه اي حسابرسان آسیب ببیند. اما، با وجود اهمیت این موضوع، توجه کمی به درك جنبه هاي رفتاري اینگونه روابط و عوامل مؤثر بر دیدگاه حسابرسان (به ویژه در خصوص دقت و صحت شواهد و مدارك ارائه شده توسط مدیریت) شده و عوامل اساسی و زیر بنایی که ساختار رابطه بین حسابرسان و مدیران را شکل می دهد به درستی شناخته نشده است. نوآوري این تحقیق در مقایسه با تحقیقات گذشته در حوزه حسابرسی، تلاش براي گسترش شناخت نسبت به ماهیت و نقش عوامل رفتاري، نگرشها و ادراکاتی که ممکن است بر ایجاد، گسترش و اثربخشی این گونه روابط و همچنین روابط مشابهی که در آن بحث نمایندگی، عدم اطمینان و ریسک وجود داشته، می باشد. در حقیقت هدف این پژوهش که در زمره مطالعات جدید بین رشته اي (حسابرسی- علوم اجتماعی) و شاخه اي از تحقیقات رفتاري بوده، این است که با استفاده از تئوري اعتماد و مدلهاي مربوطه به بررسی عوامل موثر بر ایجاد اعتماد میان حسابرسان و مدیران شرکت بپردازد. اصولا رفتار انسان ناشی از دو عنصر اصلی ویژگی هاي شخصی و عوامل محیطی می باشد.